....
چند وقتی میشه تنبلی می کنم و دستم به نوشتن نمیره نمیدونم چرا اینجوری شدم . در صورتی که این روزها واقعا لحظه به لحظه اش احتیاج به نوشتن داره . کسری جونم این روزها خیلی شیطون شده و خیلی حرف میزنه دیگه منظورشو کامل می رسونه . وقتی آشغال میریزی زمین خودت میگی ماما مامان جاروبرقی بده - بییم مغازه بسی -(یعنی بریم مغازه بستنی بخریم) . بالابممون (یعنی بالا پشتبوم) بق بقو به همون کبوتر میگی . انور (انگور) هنو (هندوانه) خرنا (خرما) و خیلی چیزهای دیگه . بعدظهرها که با بابا میری بیرون وقتی برمیگردی قشنگ آمار همه چی رو به من میدی. میگم کسری با بابا کجا رفتی فوری میگی پاک (یعنی پارک) . چند روز پیش با بابا رفته بودی پارک وقتی برگشتی فوری ...
نویسنده :
مامان کسری
8:42